Friday, April 20, 2007


بيشتر از دو هفته است كه چيزي ننوشتم و اين يعني خيلي سرم شلوغه
بايد از اين به بعد حتما هر روز وقتي رو براي نوشتن تو وبلاگ اختصاص بدم
اين همه خاطره كه تو ذهنم نمي مونه
مثلا الان اصلا يادم نيست دو هفته پيش چه اتفاقي افتاد
الهي قربونش برم هر روز يه تيپ تازه مي زنه و در اوج كار و گرفتاري هميشه
وقت براي جواب دادن به سوالات من داره. چهاردهم فروردين كه بعد چند روز مي ديدمش
يه بلوز آستين كوتاه پوشيده بود شده بود ماه ! به زحمت جلوي خودم رو مي گرفتم تا نگاش نكنم
تازگي ها هم هر وقت پيشش هستم فوري اين آهنگ دوست دارم خيلي زياد كامران و هومن رو مي ذاره
و يكي از اون حس هاي خيلي خوشگل تموم وجود من رو پر مي كنه
امروز داشتم دعا مي كردم اتفاقي نيفته و تو همون جوري كه من فكر مي كنم واقعا دوست داشتني باشي
اگه يه روز خلاف اين بهم ثابت بشه بدجوري داغون مي شم.جمعه گذشته با بچه ها آرين بوديم
اكثرا اون جا قرار مي ذاريم. برگشتنه پياده اومدم به اميد اينكه شايد ببينمش هي اين ور اونور رو هم
نگاه كردم ولي نديدمش.نمي دونم فردا مي تونم بيام شركت يا نه. اين دو روز همش به يادت بودم
راستي يه كمكي باهات قهرم! چرا پنجشنبه نيومدي! من فقط به خاطر تو با اون همه خستگي اومدم
كلي هم از دستت شاكي بودم اما بعدش كه آروم شدم ديدم زود قضاوت كردم البته تو هم نمي دونستي كه من ميام ولي فكر مي كردم اگه يه درصد هم حدس مي زدي بايد ميومدي ولي خوب اشكالي نداره اينقده دوست دارم كه اين چيزا باعث نمي شه حتي يه ابسيلون از علاقه ام بهت كم شه

عزيزم خيلي خستم كلي كار دارم كه بايد خيلي وقت پيش انجام مي شد هنوز رو دستم مونده. امشب رو بگو هميشه ساعت دو يا سه نصفه شب مي خوابم الان ساعت ده چشام داره بسته مي شه! دلم مي خواد
زود بخوابم فردا بشه ببينمت. چقدر بده كه هنوز ياد نگرفتم احساسم رو نشون بدم و مطمئن هستم
تو فكرشم نمي كني اونكه ظاهرا هر روز اينقدر بي تفاوت باهات برخورد مي كنه تو دلش چه غوغايي هست و چقدر دوست داره! خوب بخوابي عزيزم

دوست دارم بيشتر از ديروز كمتر از فردا



2 comments:

فرهاد said...

یاد نامه های جودی به بابا لنگ دراز افتادم در آخر کتاب...امیدوارم عاقبتش هم به همون خوشی آخر کتاب باشه....از من می شنوی زودتر آشکارش کن،پیش خودت زیاد نگهش نداری بهتره!....ایشالا خوب پیش بره و ما یه شیرینی حسابی عروسی از شما بگیریم!(چشمک!)

فرهاد said...

کم حرف شدی مهرناز خانوم...عروسی کردی رفتی؟بی خداحافظی؟(ناراحت(....