Wednesday, April 4, 2007

ديروز ديدمش. حالا بماند كه تو اون يه هفته بر من چه گذشت ! از سيزده بدر كه هيچي نفهميدم
همش دعا مي كردم زودتر تموم شه تا فرداش عزيزم رو ببينم. راستي بعد چندين و چند سال سبزه
گره زدم ! ديروز سراپا شوق بودم و اشتياق. طبق معمول هم با ديدنت هول شدم
و فوري سرم رو انداختم پايين چقدر بلوز جديدت بهت مياد عزيزم. مثل هميشه هم
من دنبال بهونه اي بودم براي نشستن كنارت تا تو با صبر و حوصله
اشكالات من رو رفع كني. امروز هم خدا رو شكر بد نبود. يه اتفاق ديگه
بدجور حالم رو گرفت. مهندس امروزاومده بود. طبق معمول هم
اصلا حواسش به كار نبود. يه سوال ازش داشتم بي هوا رفتم بالاي سرش ديدم داره هي مي نويسه
M
دلم خيلي سوخت. نگاهاش هم كه ديگه آخرش بود. يادش كه ميفتم دلم مي لرزه. بعضي وقتها
فكر مي كنم اگه ... نبود شايد من قبول مي كردم اما الان اصلا امكان نداره
چون من به شدت ... رو دوست دارم تا اين حس رو دارم نه با مهندس
نه با هيچ كس ديگه نمي تونم ازدواج كنم چون من اينو خيانت به
طرف مقابل مي دونم كه كسي تو قلبم باشه بعد برم با يه نفر ديگه ازدواج كنم
الان هوا سرد و بارونيه نمي دونم ... داره چي كار مي كنه اصلا به ياد من ميفته ؟
تا حالا روم نشده از پسري بپرسم كه اونها اگه دختري ازشون خوشش بياد
و كاراش زياد تابلو نباشه باز هم متوجه احساس اون مي شن
ايشالا شنبه مي بينمت عزيزم. مواظب خودت باش
دوست دارم بيشتر از ديروز كمتر از فردا
راستي جالبه ها ! وقتي تو يه نفر و ديده باشي

اون هم تو رو ديده باشه ولي به مخيله اش

هم خطور نكنه كه تو اونو شناختي

!

1 comment:

فرهاد said...

خیلی خصوصی بود بنابراین فقط بخش عمومیش رو که پرسیده بودی پسرا متوجه می شن یا نه رو جواب می دم....به نظرم بستگی به پسرش داره...ولی خب بر مبنای تجربه شخصیم می گم که آدم در این جور موارد هرچی کمتر حرف تو دلش نگه داره و حرفش رو زودتر بزنه کمتر پشیمون می شه.....